loading...
عالم غیب
امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (1)
 راه تشخيص خرافه از حقيقت :

بحث در اين بود که مي توان نسبت به عالم غيب برخورد مثبت کرد همچنان که برخورد منفي نمود و از آن سوء استفاده کرد . عالم غيب ، حقيقت و ملکوت عالم ماده است ، اگر با آن درست برخورد شود مي توان تمام اسرار دنيا را از آن فهميد . همان طور که غيب بدن شما نفس يا روح شماست و تمام سازمان دهي و اسرار بدن شما در نفس شما قرار دارد ، به همين جهت ، همين که انسان مرد ديگر تن او هيچ حرکت و فعاليتي ندارد ، نه چشمش مي بيند و نه گوشش مي شنود چون جنبه ي ملکوتي بدن او ديگر بدن را تدبير نمي کند . عالم مادي هم مثل بدن ، غيبي دارد که بر اساس آن اداره مي شود . (25) حال ما به دو صورت مي توانيم با جنبه ي غيبي عالم ارتباط پيدا کنيم . يا از طريق عقل متوجه قواعد آن عالم شويم و بر اساس قواعد و سنن عالم ، با عالم برخورد کنيم ، و يا بر اساس وَهم خود تصوراتي از عالم غيب بسازيم و بر اساس وَهم و خيالات خود با عالم برخورد کنيم . در نگاه اولي به دنيا ، خود را موظف مي دانيم با حساب و برنامه در اين عالم زندگي کنيم ، ولي در نگاه دوم ، با ميل و خيالات خود زندگي مي کنيم ، و چون عالم را بر اساس ميل و خيالات ما نساخته اند ، چيزي نمي گذرد که در نتيجه گرفتن از کارهايمان ناکام مي شويم ، چون عالم با خيالات وَهميات ما هماهنگي نمي کند .
آري به کمک عقل متوجه قواعد عالم مي شويم و از طريق به کارگيري قلب با حقيقت عالم مرتبط مي گرديم و مي توانيم با آن حقايق انس بگيريم . ابتدا از طريق عقل و استدلال مي فهميم که عالم غيب هست و سپس از طريق قلب و تزکيه هاي شرعي ، حقايق را مي بينيم . ابتدا به کمک عقل به وجود آنچه معتقديم ، استدلال مي کنيم ، تا بين عقايد حقيقي با عقايد خرافي تفکيک کنيم و بدانيم واقعاً چنين حقايقي هست ، سپس به کمک تزکيه مي توانيم حجاب هاي بين قلب و حقايق را مرتفع مي نماييم ، و جان ما با آنها انس بگيرد . البته مقصد اصلي ما در اين دنيا يافتن آن حقايق و انس گرفتن با آنها است ، کار عقل خبر دادن از وجود حقايق است ، کار عقل مثل آدرس دادن است . وقتي آدرس خانه ي کسي را به شما مي دهند يعني چنين خانه اي هست ، ولي براي پيدا کردن آن بايد راه بيفتي . وجود خدا ، ملائکه ، معاد و حقيقت اهل البيت « عليهم السلام» را عقل اثبات مي کند ، مي فهمد که چنين حقايقي هست ، اما اگر کسي قلبش را تزکيه کند و دستورات شريعت را به قلب برساند ، آنچه را که عقل از آن خبر داده است با چشم قلب مي بيند . خيلي فرق است بين « دانايي » و « دارايي » . پس به هر صورت راه ارتباط با غيب از طريق عقل و قلب ممکن است .
عبادات شرعي و ايامي مثل ماه رجب و رمضان و مکان هايي مثل مسجدالحرام و حرم امامان « عليهم السلام» و مساجد ، زمينه هايي اند که جان انسان در آن حالت با حقايق عالم بهتر مرتبط مي شود . در اوقاتي مثل ماه رجب و رمضان درهاي غيب به قلب انسان باز مي شود ، و اگر با اين رويکرد به عبادات بنگريم خداوند هم تقاضاي ما را بي جواب نمي گذارد و چشم قلب ما را مي گشايد . آري اگر تلاش کنيد قلب با عالم غيب آشنا مي شود .


منبع : راسخون

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)

دست روزگار بار ديگر حزن و اندوه را بر قلب پاك حضرت استاد نشانيد و شمع كاشانه ايشان، مادر بزرگوارشان، به خاموشي گراييد و فروغ مهر و صفايي كه سالها گرمي‌بخش جان حضرتش بود، تندباد مرگ در كام خويش فرو برد. مادر پاكدل و روشندل حضرت استاد با كوله‌باري از خاطره‌هاي تلخ و شيرين و ره‌توشه‌اي از طهارت و معنويت، دار فاني را وداع گفت و در روزهاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي، سراي خاك را عالم پاك فروخت و آتش سوز و گداز را در ضمير مطهر استاد برافروخت و آندم كه مرغ جانش به رياض قدس پر كشيد، حديث عشقي را كه سالها پيش در شبي فرخنده ترنم زبان دل ساخته بود، در آن لحظات، به وصلت عشق محبوب و وصال يار دلدار پيوسته ديد و خويش را از همه عالم وارسته يافت.
يك سال از اين واقعه حزن‌انگيز، جناب استاد مادر ارجمند خويش را در طي يك سال، سه مرتبه در عالم خواب مشاهده كردند. اولين بار حضرت ايشان در خواب ديدند كه كنار مادرشان در مكاني نشسته‌اند. سپس رو به مادر خود كرده و سؤال نمودند: «مادر جان شما در حال حاضر از دنيايي كه ما در آن بسر مي‌بريم، رحلت كرده‌ايد و در سراي ديگر زندگي مي‌كنيد. از شما مي‌خواهم كه از عالم خودتان سخن بگوييد و حقايق پنهان عالم غيب را بازگو كنيد تا اسرار نهان آن برايم كشف شود». به محض اينكه جناب استاد اين پرسش را مطرح نمودند، مادر ايشان بدون اينكه پاسخي بدهد به شكل عجيبي غيب گرديد!.

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 1 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)

آگاهى از غيب و گزارش امام از حوادث و رخدادهاى پنهان و بويژه جريانهايى كه پس از شهادت آن حضرت رخ داد، يكى از ابعاد گسترده نهج البلاغه را تشكيل ميدهد. خبرهاى غيبى نهج البلاغه گواه بر اين است كه امام على(ع) علاوه بر آگاهيهاى حسى و عقلى، از آگاهى ديگرى نيز برخوردار بوده اند كه هرگز نميتوان آنها را از طريق حس و عقل كشف كرد. گزارش از غيب نشانه نبوت يا رسالت نيست. بلكه نشانه صفاى روح، لطافت ذهن، تأييد الهى و حاكى از آن است كه انسان به چنان مقام و درجه اى رسيده كه ميتواند مرزهاى زمان را در هم شكند و حوادث را پيش از قوع درك و با آنها ارتباط برقرار كند. آگاهى پيامبران و پيشوايان معصوم از غيب بر دو گونه تصور ميشود اولاً بدون تعليم الهى آگاه باشند ثانياً: خداى دانا، به پيامبران تعليم داده باشد و امامان نيز هر كدام از امام قبل و در نهايت از پيامبر آموخته باشند و يا خداوند از راه ديگرى به آنان تعليم داده باشد. همه دانشمندان شيعه بر اين اعتقادند كه آگاهى پيامبر و امام از غيب، ذاتى و بدون تعليم الهى نيست و چنانچه كسى علم امامان را ذاتى و بدون تعليم الهى بداند، امامان(ع) را از دايره بشر بودن خارج دانسته و برخى از صفاتى را كه اختصاص به خدا دارد، بر آنان ثابت ميداند. در آيات و روايات و نيز در كلمات دانشمندان مكرراً تصريح شده كه آگاهى پيامبر و امام از غيب، ذاتى نيست. بلكه به تعليم الهى از راه وحى و يا آموختن از پيامبر و امام قبل است 1

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 2 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

دایرة حضور موجودات برزخی بسیار وسیع است و به قول بعضی از حکما، اطراف هر انسانی بی حد و حصر ملائکه و قوای نامرئی ملکوت در حال رفت و آمد هستند و گاهی در خواب برای بعضی از اهل مراقبه نقطة شروعی ایجاد می شود و بابی از فضل الهی مفتوح می گردد. اما همین جور که عرض کردم اینها بسیار متعدد و متنوع هستند. غیر از اینکه موجودات عالم ملکوت انواع دارند، هر نوعی هم دارای مسئولیتی خاص هستند و این بحث جای کار بسیار دارد و اگر انسان در آیات و روایاتی که در این زمینه آمده، تدبر داشته باشد برکات زیادی برای او خواهد داشت. ظهور قوای عالم ملکوت از یک نظر و به یک اعتبار همه جا را گرفته است. هر برگی ظهور در توحید دارد و دفتری است از توحید الهی.

اشاره:

حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری از جمله محققان و مبلغان معارف اخلاقی و مهدوی و از جملة شاگردان اخلاقی آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) و همچنین پدر گرامی شان آیت الله ناصری دولت آبادی می باشند. ایشان در حال حاضر مسئولیت مدرسة علمیه صاحب الزمان(ع) اصفهان و نیز مؤسسه فرهنگی دارالهدی (در زمینه مباحث اخلاقی و مهدوی) را به عهده دارند. با توجه به اهمیت موضوع ارتباط با عالم غیب، رؤیت و مشاهدة امام غایب(ع) در عصر غیبت کبری، با ایشان به گفت وگویی صمیمانه پرداختیم که آن را به حضور خوانندگان موعود تقدیم می کنیم؛باشد که راهنمای صادقی برای محک مدعیان این امر باشد.

با تشکر از قبول زحمت این گفتگو لطفا بفرماییدساکنان عالم غیبی چه موجوداتی را شامل می شوند؟

باید توجه داشته باشیم که عالم سیر خودش را دارد؛ چه در ملک و چه در ملکوت. و خدای متعال انسان را مأمور به ایمان و عمل صالح کرده برای اینکه به شهود حقایق برسد و ساکنان عوالم غیبی منحصر به ملائکه نیستند. موجودات برزخی موجوداتی هستند که عالم جداگانه ای دارند، ارواح هم موجودات لطیفی هستند که عالم جداگانه ای دارند. روح مؤمن در عالم برزخ در قالبی است که آن قالب به ایام حیات و زندگانی او بسیار شبیه است اما مجرد و لطیف است. ملائکه اجسام لطیفی هستند اما ارواح قالب دیگری دارند. اصلاً بخشی از ملکوت، اعمال مجسم انسان ها را صورت می دهد؛ یعنی نماز مؤمن، روزة مؤمن، حج مؤمن به صورت فردی درمی آید که تا مقام قرب الهی عروج پیدا می کند1.

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز را با مردم گزارد، جوانی را در مسجد و درحال چرت زدن دید که سر به زیر می داشت، رنگش زرد و جسمش لاغر و چشم هایش به گودی فرو رفته بود، رسول خدا به او فرمود:فلانی! (کیفَ أصبحتَ؟)چگونه صبح کردی؟

گفت: (أصبحتُ موقناً)ای پیامبر! در حال یقین صبح کردم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از گفته او در شگفت شد و فرمود: برای هر یقینی حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟

در پاسخ گفت: ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین کرده و شبم را به بی خوابی کشانده و روز گرم مرا به تحمل تشنگی(روزه).جانم از دنیا و آن چه در آن است به تنگ آمده و رو گردان است تا آن جا که گویا می بینم عرش پروردگارم برای رسیدن به حساب بر پاست، و همه مردم برای آن محشور شدند و من در میان آن ها هستم، گویا می نگرم به اهل بهشت که در نعمت اند و در بهشت با هم تعارف می کنند و بر پشتی ها تکیه زده اند و گویا نگاه می کنم به دوزخیان که در آن زیر شکنجه اند و فریاد می کشند، گویا من هم اکنون صدای آتش دوزخ را می شنوم که در گوشم می گردد و می چرخد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابش فرمود: این بنده ای است که خدا دلش را با ایمان روشن کرده است و سپس فرمود: «آنچه داری، نگه دار»

گفت: ای پیامبر برای من دعا کن که به همراهت شربت شهادت نوشم.

پیامبر برایش دعا کرد. زمانی نگذشت که در یکی از جنگ های پیغمبر به جبهه جهاد رفت و پس از نه تن دیگر شهید شد، و او نفر دهم بود. (منبع :کافی ج2ص53ح2)

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 2 جمعه 08 آذر 1392 نظرات (0)

امّا مادّیین در برابر مشرکین، اصلاً غیب را منکرند؛ نه غیب فی ‌الجمله را [قبول دارند]، نه غیب بالجمله را؛ به هیچ چیزی از غیب معتقد نیستند. اینها کسانی‌‌اند که [معیار] شناخت آنها حسّ و تجربه است؛ می‌‌گویند: هر موجودی محسوس است و هر چه قابل حسّ نیست افسانه است و موجود نیست، چرا؟ چون معیار شناخت آنها حسّ و تجربه است، می‌‌گویند: انسان به چیزی معتقد می‌‌شود که آن را بشناسد و چیزی قابل شناخت است که قابل احساس باشد، زیرا معیار شناخت حسّ و تجربه است و اگر چیزی از محدوده حسّ و تجربه بیرون بود، معیار شناخت ندارد [و] چون معیار شناخت ندارد [پس] وجود ندارد...

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 12 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (0)

درباره ایمان [به] غیب عنایت فرمودید که هر چه از حواس بیرون باشد و قابل احساس نباشد، «غیب» است، در برابر شهادت [که] هر چه محسوس است و قابل ادراک حسّی است، جزء عالم شهادت است. و غیب هم به دو قسم تقسیم شده بود: یک «غیب مطلق» و یک «غیب نسبی و قیاسی»؛ «غیبِ مطلق» آن بود که برای همگان غیب است و در همه مقاطعِ وجودی غیب است؛ مثل ذات اقدس الهی که نسبت به همه غیب است و در همه مقاطع وجودی غیب است؛ یعنی چه در دنیا، چه در برزخ، چه در قیامت؛ بعضی از امور «غیب نسبی» است؛ مثل جریان قیامت که اگر برای عدّه‌ای در دنیا غیب است، برای همین عدّه بعد از موت شهادت است؛ چه اینکه برای اوحدی از انسانها هم، هم‌اکنون شهادت است.

امیر شیخ علیشاهی بازدید : 2 دوشنبه 04 آذر 1392 نظرات (0)
ایمان به رسول(ص)، ایمان به غیب است، چون ایمان به شخصیت رسالتی حضرت است؛ نه ایمان به شخص ظاهری او، شخص ظاهری او را که خب همه می‌‌دیدند؛ به رسالت او ایمان‌آوردن، ایمان به غیب است... لذا در پایان سوره «بقره» فرمود:
مؤمنین کسانی‌اند که به جمیع انبیا ایمان بیاورند. انبیا از آن جهتی که دارای رسالتهای الهی‌اند، غیب‌اند [و] ایمان به آنها ایمان به غیب است،
[البته] شخص آنها و جسم آنها مشهود است. اینکه می‌‌فرماید: ﴿ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ ﴾ این «مشهود» است؛ امّا ﴿ یوحَی إِلَی‏ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ ﴾ ، این «غیب» است. ایمان به رسول، ایمان به غیب است، چون شخصش مشهود است؛ ولی رسالتش غیب است...
امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)
در این جمله مبارکه ﴿ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ ﴾ عنایت فرمودید [که] اوّلین صفتی که خدای سبحان برای اهل تقوا ذکر می‌کند، ایمان به غیب است. ایمان در برابر شکّ و ریب است چه اینکه غیب در برابر شهادت است. کافر و منافق که در مقابل متقین‌اند، آنها گرفتار ریب و شکّ‌اند: ﴿ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ ﴾ ؛ امّا مؤمن در امان است؛ یعنی عقیده‌ای که دارد مصون از ریب و شکّ است.
اگر عقیده در امان نباشد، انسان یا کافر است یا منافق، زیرا شک، ریب و مانند آن، آفت اعتقاد است؛ ولی اگر یک اعتقادی در امان بود؛ یعنی تزلزل و شک به آن راه پیدا نکرد، این عقیده به حالت ایمان درمی آید، می‌‌شود «ایمان» [و] صاحب آن عقیده را می‌‌گویند «مؤمن»...
...این ایمان به غیب را گرچه در آیه اولیٰ به عنوان فی الجمله و مطلق ذکر فرمود؛ ولی در آیات بعد این را به صورت مقید و بالجمله ذکر کرد... و در پایان سوره«بقره»- که خلاصه این سوره در پایانش آمده است- ایمان به کلِ آنچه غیب است مطرح شد.
در پایان سوره«بقره» - که برگشتِ پایان، به صدر این سوره است- فرمود:
﴿ ٰآمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ
یعنی هم رسول، ﴿ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ ﴾ ایمان آورد، هم مؤمنین، ﴿ ٰآمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ﴾، اینکه تمام شد، آن‌گاه فرمود: ﴿کَلٌّ﴾- یعنی هم پیامبر، هم مؤمنین-﴿ کَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ﴾ ؛ این می‌‌شود (غیب). «غیب» عبارت از خدای سبحان است و رسالتهایی که از طرف حضرت باری تعالی نصیب مرسلین می‌‌شود، فرشتگان او، کتابهای او و قیامت او؛ چون یکی از برجسته‌ترین ﴿ أُنْزِلَ إِلَیهِ مِن رَبِّهِ ﴾، همان مسئله قیامت است؛...
امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)
راه شناخت غیب را هم قرآن مشخّص کرد؛ اگر فرمود: موجود دو قسم است: بعضی مشهودند [و] بعضی غایب‌اند، راه شناخت غایب را هم مشخص کرد؛ فرمود: با حواسّتان مشهودات را می‌‌شناسید، با عقلتان و قلبتان غیب را می‌شناسید. برای دعوت به ایمان به غیب، مسئله تعقّل را مطرح می‌‌کند؛ حواس را معیار شناخت عالَم شهادت و محسوسات می‌‌داند.
قهراً معیار شناخت، از نظر قرآن کریم، برهان عقلی و مشاهدات قلبی خواهد بود و معیار شناخت نزد ملحدین و حامیان مکتبهای مادّی، حسّ خواهد بود؛ یا حسّ عادی یا حسّ مسلّح. مادّی می‌گوید: چیزی قابل قبول است که با یکی از حواس (چه حسّ مسلّح، چه حسّ غیرمسلّح) شناخته بشود؛ الهی می‌‌گوید: چیزی قابل قبول است که با برهان عقلی یا با مشاهدات قلبی قابل درک باشد؛ نظیر اینکه چیزی در عالم شهادت موجود است که با یکی از حواس درک بشود.
حواس برای محدوده عالَمِ شهادت است؛ ولی عقل و قلب برای محدوده شناخت مافوق عالم طبیعت [است] که عالم غیب است. پس متّقی یعنی انسانِ عاقلی که معیار شناختش عقل و قلب است و نه حسّ و تجربه؛ زیرا با عقل و قلب می‌توان غیب را شناخت و به غیب ایمان آورد...

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 105